بیعت زنان

مفهوم بیعت
بیعت از ماده بیع (ب ـ ى ـ ع) و به معناى عهد و پیمان و پذیرش ریاست و حکومت کسى است.1 بیع به معناى خرید و فروش بین بایع و مشترى است بیعت نیز معامله‏اى است که بین بیعت کننده و بیعت شونده واقع مى‏شود. بیع و بیعة از حیث شکل ظاهرى هم یکسان‏اند. در عرب رسم بود که هنگام خرید و فروش پس از تعیین ثمن و مثمن، براى قطعى شدن معامله، دست راست خود رابه هم مى زدند و مى‏فشردند (مصافحه می کردند)؛ این عمل در بستن پیمان هم به کار برده مى‏شد و به تدریج در هنگام انعقاد پیمان و انتخاب فرمانده جنگ و رییس قبیله و… همین عمل مرسوم شد و به هنگام بیعت دست راست خود را در دست حاکم یا رییس یا فرمانده جنگ و… مى‏گذاشتند وابراز وفادارى مى‏کردند.
بیعت در اصطلاح عبارت است از تعهدى که شخص یا اشخاصى به منظور اطاعت یا وفادارى نسبت به شخص یا اشخاص دیگر مى‏پذیرند و، در مقابل، شخص یا اشخاص بیعت شونده نیز وظیفه‏اى را بر عهده مى‏گیرند.
بیعت داراى اشکال مختلفى بود؛ مانند: 1. بیعت از طریق دست دادن و کلام (هر دو با هم)؛ غالبا بیعت به این شکل بود و هرگاه لفظ بیعت مطلق آورده شود همین شکل به ذهن متبادر مى‏شود. 2. بیعت با کلام فقط؛ این نوع بیعت مربوط به زنان بود؛ همانند بیعت پیامبر (صلى‏ الله ‏علیه‏ و ‏آله) با زنان. 3. بیعت مکاتبه‏اى؛ همانند بیعت نجاشى با پیامبر (صلى‏ الله‏ علیه‏ و ‏آله)

نقش بیعت در دوره‏ى اسلامى
براى تبیین معنا و نقش بیعت در این دوره نیز، باید نگاهى به نظام سیاسى در این دوره داشته باشیم.
پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در سرزمین حجاز که تنها قدرت قبیله و تعصبات خشک قبیلگى در آن مطرح بود به رسالت مبعوث و بعد از سه سال دعوت مخفیانه، مأمور به علنى نمودن دعوت شدند. پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از همان نخستین دعوت علنى که در میان خاندان خود داشت به فکر حکومتى فرا قبیله‏اى بود.24 این مسئله در بیعت‏هاى نخستین، به ویژه بیعت عقبه‏ى اول و دوم کاملاً مشهود است. در عقبه‏ى اول با مردم یثرب براى امورى بیعت مى‏کنند که با آن‏که سیاسى نیستند، برخى از موارد آن لزوم اطاعت از پیامبر صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله را بیان مى‏کند25 و در عقبه ثانى هم که بیعتى بر دفاع از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و جنگ بود،26 نشان از توجه آن حضرت به امر حکومت دارد. اگر چه بیعت بر دفاع و جنگ در میان قبایل هم وجود داشت و ملازمه‏اى با حکومت نداشت ولى با توجه به این‏که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در مدینه قبیله‏اى نداشت که ریاست آن را به عهده گیرد و در نظام قبیله‏اى هم قطعا هیچ قبیله‏اى ریاست فردى خار ج از قبیله را قبول نمى‏کند، پس قطعا توجه پیامبر صلى‏ الله‏ علیه‏ و ‏آله به یک نظام سیاسى فرا قبیله‏اى و همه‏ گیر بود، امرى که بعدا موفق به آن گردید.
با عنایت به توجه پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله تشکیل حکومت فرا قبیله‏اى و انجام این امر در مدینه و با توجه به مفهوم بیعت که ذکر شد، سؤال این است که بیعت در عصر نبوى چه کارکردى داشت و به چه مفهومى به کار مى‏رفت؟

بیعت‏هاى عصر نبوى
الف) قبل از هجرت
1. بیعت عشیره: نخستین بیعت پس از بعثت، بیعت على علیه‏السلام با پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بود که در مکه و در جریان دعوت عشیره صورت گرفت. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، در اولین دعوت علنى، خطاب به قوم خود فرمود: «کدام یک از شما با من بیعت مى‏کنید تا برادر و جانشین و همراه من باشید؟» کسى جز على علیه‏السلام که کم سن‏ترین فرد مجلس بود، دعوت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را اجابت نکرد. این قضیه سه بار تکرار شد. در مرتبه‏ى سوم پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دست خود را به نشانه‏ى بیعت به دست على علیه‏السلام زدند.29
2. بیعت عقبه‏ى اول: پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، طبق عادت، دعوت خود را به حجّاج بیت‏اللّه‏ اعلام مى‏کرد. آن حضرت در ایام حج شش تن از مردم خزرج را ملاقات کرد و دعوت خویش را به آنها ابلاغ نمود. آنها دعوت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را که آشتى و صلح و صفا را نوید مى‏داد پذیرفتند و به یثرب بازگشتند و مردم را از دعوت محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آگاه نمودند که مردم نیز از این دعوت استقبال کردند؛ زیرا قبلاً از ظهور پیامبرى در حجاز آگاه شده بودند30 و مى‏خواستند با پذیرش دین او و دعوت او به یثرب، شرفى را نصیب خود نمایند؛ ضمن این‏که ریاست او بر یثرب به چند جهت باعث استحکام صلح و صفاى بیشتر مى‏شد: نخست آن‏که او از طرف خداو پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله الهى بود؛ دوم این‏که وابستگى قبیله‏اى در یثرب نداشت و سوم این‏که از مردم شهر نبود و در جنگ‏هاى اوس و خزرج شرکت نداشت.
سال بعد، 12 نفر از مردم یثرب که دو زن نیز در میان آنها بودند، براى زیارت به مکه آمدند و درعقبه با محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بیعت نمودند که به خدا شرک نورزند و دزدى و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و به کسى تهمت نزنند و در کارهاى خیر که محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دستور مى‏دهد از او اطاعت کنند.31
3. بیعت عقبه‏ى دوم: یک‏سال پس از عقبه‏ى اول، تعداد بیشترى از مردم یثرب به مکه آمدند و در همان محل با پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ملاقات و بیعت نمودند. در جریان این بیعت بود که زمینه‏ى هجرت آن حضرت به یثرب فراهم گردید. مواد این بیعت با عقبه‏ى اول متفاوت بود. در این‏جا بحث جهاد و دفاع مطرح گردید و پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمودند: با شما بیعت مى‏کنم بر این‏که هم‏چنان که از زن و فرزندان خود دفاع مى‏کنید از من نیز دفاع کنید.32 در واقع بیعت عقبه‏ى دوم بیعت بر جنگ بود.33
ب) از هجرت تا رحلت
موارد فوق، بیعت‏هاى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله قبل از هجرت بود. آن حضرت پس از هجرت نیز تا زمان رحلت، بیعت‏هایى با افراد و قبایل مختلف داشتند که از مهم‏ترین آنها مى‏توان به «بیعت رضوان» یا «بیعت شجره»، «بیعت النساء» (بیعت با زنان پس از فتح مکه) و «بیعت غدیر» اشاره کرد.
1. بیعت رضوان (شجره)
پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در ذى قعده‏ى سال ششم هجرى به قصد زیارت خانه‏ى خدا همراه عده‏ى زیادى از مسلمانان عازم مکه شدند و دستور دادند که مسلمانان جز شمشیرى در نیام، سلاحى با خود نیاورند. این دستور پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و همراه بردن شتر براى قربانى و محرِم شدن مسلمین در ذى الحلیفه، در حقیقت دادن این پیام به مکّیان بود که مسلمانان قصد جنگ ندارند و فقط براى زیارت به مکه مى‏روند.34 ولى مشرکان درصدد برآمدند که مانع ورود مسلمانان به مکه شوند. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله با انتخاب راهى دیگر، بدون برخورد با مشرکان، خود را به حدیبیه رساند و قریش را در وضعى دشوار قرار داد.
بنابر سنت قدیم عرب، کسانى که براى زیارت به خانه‏ى خدا مى‏آمدند، امنیت کامل داشتند و همین باعث اختلاف نظر در میان مشرکان شد و درمورد شیوه‏ى واکنش نسبت به پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله متحد نبودند و همگى تمایل به جنگ نداشتند و، از طرف دیگر، از حمایت خزاعه و احابیش35 از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بیمناک بودند؛ لذا شرایط براى قریش دشوار و خطرناک شد. آنان براى خروج از بن بست نمایندگانى را نزد پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرستادند و پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نیز در مقابل سفیرى نزد آنها فرستاد که با برخورد تند قریش مواجه شد و بازگشت و پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله سفیرى دیگر و این بار عثمان‏بن‏عفان36 را فرستاد که در مکه از حمایت بنى امیه برخوردار بود. او در پناه امویان وارد مکه شد و پس از رساندن پیام رسول خدا، در بازگشت تأخیر داشت و شایعه‏ى قتل او منتشر شد؛ لذا پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مسلمانان را دعوت به بیعت نمود و آنان در زیر درختى به نام سمره با رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بیعت کردند که تا پاى جان در برابر قریش استوار بمانند.37
این بیعت از آن جهت که مورد رضایت خداوند بود و خدا رضایت خود را از مؤمنان اعلام کرد،38 به بیعت رضوان، و از آن جهت که در زیر درختى به نام سمره واقع گردید، به بیعت شجره معروف شد. ملاحظه مى‏شود که در این‏جا بیعت مى‏کنند که در جنگ احتمالى، پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را تنها نگذارند.
2. بیعت النساء:
بیعت النساء به معناى بیعت با زنان است. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در موارد مهم از زنان نیز بیعت مى‏گرفتند که مواردى از آن به ثبت رسیده است. از مهم‏ترین و معروف‏ترین آنها بیعت عقبه‏ى اول و بیعت پس از فتح مکه است که عنوان بیعت النساء نیز بر این دو اطلاق شده است. برخى بیعت عقبه‏ى اول و برخى بیعت پس از فتح مکه را بیعت النساء نامیده‏اند، ولى به دو دلیل به نظر مى‏رسد که بیعت النساء همان بیعت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله با زنان پس از فتح مکه است: نخست آن‏که آیه‏ى قرآن در مورد دستور خداوند به بیعت با زنان و مواد بیعت، پس از فتح مکه نازل شده است39 و دیگر این‏که مورخان مهمى مانند طبرى، ابن هشام و سلف او ابن اسحاق، در مورد بیعت عقبه‏ى اول گفته‏اند که بیعت عقبه‏ى اول بر مواد بیعت النساء انجام گرفت40 و این خود دلیل است بر این که آن بیعت، بیعت النساء نبود بلکه بیعت النساء مورد دیگرى بود که مواد آن مانند مواد بیعت عقبه‏ى اول بود؛ بنابر این همان بیعت با زنان پس از فتح مکه بیعت النساء بوده است.
پس از فتح مکه و شکستن بت‏ها پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله با مردم تازه‏مسلمان بیعت کردند. ابتدا با مردان بیعت کردند که به گفته‏ى طبرى این بیعت بر اسلام بود؛41 سپس رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله زنان را نیز براى بیعت فراخواندند و با آنها بیعت کردند. البته مواد و شکل بیعت با زنان متفاوت از مردان بود. مواد و مضمون آن طبق آیه‏ى 12 سوره‏ى ممتحنه عبارت‏اند از: 1. به خدا شرک نورزند؛ 2. دزدى نکنند؛ 3. زنا نکنند؛ 4. اولاد خود را نکشند؛ 5. به شوهران خود خیانت نکنند؛ 6. در هیچ معروفى نا فرمانى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را نکنند.
در مورد شکل بیعت نیز اقوال مختلفى نقل شده است. برخى گفته‏اند: پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله با پیچیدن پارچه به دست خود با زنان بیعت کردند.42 عده‏اى دیگر گفته‏اند که بیعت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله با زنان کلامى بوده است. از عایشه نقل شده است که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله با آیه‏ى شریفه «یَا أَیُّهَا النَّبِىُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ عَلَى أَنْ لاَ یُشْرِکْنَ بِاللّه‏ِ شَیْئا وَلاَ یَسْرِقْنَ وَلاَ یَزْنِینَ وَلاَ یَقْتُلْنَ أَوْلاَدَهُنَّ وَلاَ یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلاَ یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللّه‏َ إِنَّ اللّه‏َ غَفُورٌ رَحِیمٌ»43 با زنان بیعت کردند و هرگز دست رسول خدا، دست زن نامحرمى را لمس نکرد.44 اقوال دیگرى نیز در این باره نقل شده اما قول مشهور این است که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دستور دادند ظرف آبى نزد آن حضرت آوردند و ایشان دست خود را در آن فرو بردند و بیرون آوردند، سپس به زنان دستور دادند که دست خود را در آن ظرف بگذارند و، بعد از این، مواد بیعت را به آنان ابلاغ فرمودند و پس از قبول شرایط از طرف آنها، فرمودند «بروید که با شما بیعت کردم».45
در این‏جا نیز مواد بیعت در آیه‏ى شریفه به خوبى بیان شده و صحبتى از امر حکومت و اعطاى حاکمیت و ریاست نیست.
3. بیعت غدیر:
یکى از وقایع انکارناپذیرى که وقوع آن به تواتر ثابت شده، واقعه‏ى غدیر خم است.
پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در بازگشت از آخرین حج خود در محلى به نام غدیر خم توقف کردند و فرمودند: «کسانى که به جلو رفته‏اند برگردند و کسانى که عقب مانده‏اند زودتر برسند.» وقتى جمعیت در محل جمع شدند، پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به نحوى که همه‏ى حاضران صداى آن حضرت را مى‏شنیدند، خطبه‏اى ایراد فرمودند و ضمن آن خبر از پایان عمر شریفشان دادند و پس از بیان حدیث ثقلین فرمودند: «خدا مولاى من و من سرپرست مؤمنانم.» سپس دست على علیه‏السلام را بالا بردند و فرمودند:« هر که من مولاى اویم این على مولاى اوست. خدایا، دوست بدار کسى را که او را دوست مى‏دارد و دشمن بدار دشمن او را.»46 بعد دستور دادند که اصحاب با على علیه‏السلام بیعت کنند و به آن حضرت تبریک بگویند. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به ابوبکر و عمر فرمودند: «با على علیه‏السلام به ولایت بعد از من بیعت کنید.» آنها سؤال کردند: آیا این امر از خدا و پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله است؟ پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «آیا امرى به این عظمت از طرف غیر خداوند است؟ بله امرى از خدا و رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله است.» سپس آنها بیعت کردند.47
طبق برخى از تفاسیر، پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بعد از دستور خداوند و ناز ل شدن آیه‏ى 67 سوره‏ ى مائده، این کار را انجام دادند.48 خداوند مى فرماید:
«یا ایُّهَا الرَّسول بَلِّغ ما اُنزلَ اِلیکَ مِن رَبِّکَ وَ اَنْ لَمْ تَفْعَلْ فما بَلَّغْتَ رِسالَتَه وَ اللّه یَعْصِمُکَ من الناسِ، اِنَّ الله لا یَهدِى الْقومَ الْکافرینَ»؛
اى پیامبر آنچه از طرف پرودگارت بر تو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان و اگر نکنى رسالت او را انجام نداده‏اى خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگاه مى‏دارد و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمى‏کند.
علامه طباطبائى در تفسیر این آیه مى‏فرماید:
این حکم حکمى است که حایز کمال اهمیت است، به حدى که جا دارد رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ازمخالفت مردم با آن اندیشناک باشد و خداوند هم با وعده‏ى خود وى را دلگرم و مطمئن سازد. حکمى که از لحاظ اهمیت به درجه‏اى است که تبلیغ نشدن آن تبلیغ نشدن همه‏ى احکام دین است. این نشان مى‏دهد که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از عدم پذیرش آن از سوى مردم ترسیده واندیشناک است، لذا در انتظار فرصت مناسب و محیط آرامى بود که بتواند مطلب را به عموم مسلمین ابلاغ کند و مسلمانان هم آن را بپذیرند.49
در این بیعت علاوه بر تأکید بر ابراز وفادارى نسبت به پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و دستور آن حضرت، تا حدودى کارکرد انشایى و اعطاى حکومت و ولایت نیز مشاهده مى‏شود، به ویژه در آن‏جا که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دستور مى‏دهد «با على علیه‏السلام به ولایت بعد از من بیعت کنید».50
البته غیر از این موارد بیعت‏هاى دیگرى هم انجام گرفت که بر امورى مانند توحید و اقامه‏ى نماز و دادن زکات و امر به معروف و نهى از منکر و هجرت و جهاد و گفتن حق و اقامه‏ى آن بود.
با توجه به معناى لغوى و اصطلاحى بیعت و ادله‏ى حکومت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و هم‏چنین بررسى بیعت‏هاى آن حضرت، در مى‏یابیم که بیعت‏هاى عصر پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به حسب مورد و محلِ احتیاج تفاوت دارند، ولى نکته‏اى که در تمام این بیعت‏ها ملاحظه مى‏شود این است که در هیچ‏کدام از این موارد بیعتى که در محدوده‏ى قبیله و با رییس قبیله باشد نیست و در واقع حصار قبیله شکسته شده و بیعت، یک امر فراقبیله‏اى گردیده است.
نکته‏ى دومى که در این بیعت‏ها مى‏بینیم این است که غالبا جنبه‏ى تأکیدى دارند و به منظور تأکید عملى ایمان به آن حضرت و تعهد به لوازم آن بوده‏اند، ولى در برخى موارد کارکرد انشایى آن را نیز مشاهده مى‏کنیم؛ مثلاً در بیعت عقبه‏ى اول و دوم اگر صرفا با دید تاریخى (بدون مسائل اعتقادى) به آن نظر کنیم، مفهوم انشایى بیعت را ملاحظه مى‏کنیم؛ چرا که خوشحالى اولیه‏ى اهل یثرب از شنیدن خبر دعوت پیامبر صلى ‏الله‏ علیه ‏و ‏آله قبل از آن‏که به خاطر دست کشیدن از بت‏پرستى و روى آوردن به خداپرستى باشد، بیشتر به خاطر پیدا کردن یک شخص کاملاً بى‏طرف و بدون قبیله در یثرب بود که مى‏توانست فراتر از وابستگى هاى قبیله‏اى، ریاست یثرب را به عهده گیرد و بیعت آنان با رسول خدا و دعوت از آن حضرت براى هجرت به یثرب، در درجه‏ى اول بدین منظور بود.
شاید مهم‏ترین بیعت زمان پیامبر صلى‏ الله‏ علیه ‏و ‏آله که کارکرد انشایى نیز در آن دیده مى‏شود، همان بیعت غدیر باشد؛ زیرا در آن مسئله‏ى اعطاى ولایت و سرپرستى مطرح است.

در دوره ‏ى اسلامى (صدر اسلام) اولاً حصار قبیله شکسته شده و بیعت، مضمونى فرا قبیله‏اى پیدا کرده و ثانیا، علاوه بر حفظ نقش تأکیدى خود، کارکرد انشایى نیز پیدا کرده و براى اعطاى حاکمیت و ریاست نیز به کار رفته است. البته در دوره‏ ى پیامبر صلى‏ الله‏ علیه ‏و ‏آله باز هم کارکرد تأکیدى آن بیشتر است،

پى‏نوشت‏ها:
1. بایعه علیه مبایعةً: ابن منظور، لسان العرب، تحقیق على سیرى، ج 1، ص 557؛ یُقال بایعوه بِالخلافة و بُویِعَ له بالخلافة: اى تَوَلاّها، لویس معلوف، المنجد ، ص 57.
2. احمد بن عبد الله قلقشندى، صبح الاعشى، ص 281.
3. عبدالرحمن ابن خلدون، مقدمه، ص 261.
4. ابن منظور، همان، ص 557.
5. ابن هشام، السیرة النبویة، ص 160 و محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، ج 19، ص25.
6. صبحى صالح، نهج البلاغه، ص 333، براى اطلاع بیشتر از حقوق والى و رعیت ر.ک: خطبه‏ى 216.
7. جواد على، المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 4، ص 49.
8. عبد العزیز سالم، تاریخ العرب قبل الاسلام، ص 360.
9. عبدالحمید سعد زعلول، تاریخ العرب قبل الاسلام، ص 307.
10. جواد على، همان، ج 5، ص 197 ـ عبدالحمید سعد زعلول، همان ،بى‏تا، ص 307.
11. جواد على، همان، ج 4، ص 349.
12. محمد بن جریر طبرى، تاریخ الرسل و الملوک، ج 5، ص 214.
13. «وَإِنْ أَحَدٌ مِنْ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّه‏ِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ»، توبه: آیه‏ى 6.
14. رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله هنگام بازگشت از طائف براى در امان ماندن از آزار مشرکان در جوار مطعم بن عدى قرار گرفت و وارد مکه شد. ابن هشام،همان، ص 141 و طبرى، همان، ج 2، ص 347.
15. لویس معلوف، همان، ص 149.
16. ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، ج 1، ص 474 ابن واضح یعقوبى، تاریخ یعقوبى، ترجمه محمد ابراهیم آیتى، ج 1، ص 373.
17. براى اطلاع از بیعت نجاشى با پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ر.ک: طبرى، همان، ج 2، ص 652.
18. همان، ص 258 و ابن هشام، همان، ص 26.
19. ابن هشام، همان، ص 26.
20. ابن واضح یعقوبى، همان، ج 1، ص 373.
21. ابن هشام، همان، ص 54، 55.
22. همان و ابن اثیر، همان، ج 1، ص 460.
23. ابن هشام، همان، ص 26 مى‏گوید: قصى اولین کسى بود که در مکه به پادشاهى دست یافت. ولى همو درادامه مى‏گوید: «اَطاع له قومه» و این اطاعت قوم از او نشان مى‏دهد که ریاست و حکومت او همان محدوده‏ى قبیله است.
24. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در آن‏جا فرمود: «ایکم یوازرنى» که با توجه به زندگى قبیله‏اى آن عصر، وزارت معنایى ندارد و پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ریاستى ندارد تا کسى را کمک نماید ؛ بنابراین، معلوم است که توجه ایشان به امرى فراتر از قبیله است.
25. برخى در تفسیر «و لا یعصینک فى معروف» که در آیه‏ى شریفه از مواد بیعت النساء ذکر شده است، گفته‏اند منظور این است که در آنچه پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمان مى‏دهد نافرمانى نکنند. ابن على فضل بن حسن طبرسى، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج 9، ص 414.
26. ابن هشام، همان، ص 161 و ابن اثیر، همان، ج 1، ص 513.
27. براى نمونه ر.ک: آیه‏ى 25 سوره‏ى حدید «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمْ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»، آیه‏ى 64 سوره‏ى نساء «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِیُطَاعَ».
28. براى نمونه ر.ک: آیه‏ى 59 سوره‏ى نساء «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّه‏َ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُوْلِی الاْءَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّه‏ِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّه‏ِ وَالْیَوْمِ الاْآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً»؛ آیه 12 سوره‏ى تغابن «أَطِیعُوا اللّه‏َ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ»؛ آیه‏ى 55 سوره‏ى مائده «إِنَّمَا وَلِیُّکُمْ اللّه‏ُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ»؛ آیه‏ى 65 سوره‏ى انفال «یَا أَیُّهَا النَّبِىُّ حَرِّضْ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى الْقِتَالِ».
29. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى‏طالب، ج 2، ص 22.
30. یهودیان پیش از ظهور اسلام و در هنگام تعرض اهل یثرب به آنها مى‏گفتند به زودى پیامبرى مبعوث خواهد شد و به کمک او بر شما پیروز خواهیم شد. محمد بن یعقوب کلینى، الروضة من الکافى، ص 309 و عیاشى، تفسیر العیاشى، ج 1، ص 49.
31. ابن هشام، همان، ص 157 و ابن اثیر، همان، ج 1، ص 510.
32. ابن هشام، همان، ص 161 و ابن اثیر، همان، ج 1، ص 513.
33. و بایعهم رسول‏اللّه‏ فى العقبة الاخیرة على حرب الاحمر والاسود.
34. ابن هشام، همان، ص 380.
35. این‏ها سه قبیله بودند که در یکى از دره‏هاى مکه به نام احبش با یکدیگر پیمان بسته و هم قسم شده بودند؛ لذا به آنها احابیش مى‏گفتند. ابن هشام، همان، ص 382.
36. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ابتدا به عمر دستور داد که برود ولى او با نگرانى از نداشتن حامى در مکه و ترس از کشته شدن عذر آورد.
37. ابن هشام، همان، ص 383.
38. «لَقَدْ رَضِىَ اللّه‏ُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ»، فتح: 18.
39. طبرسى، همان، ج 9، ص 413، الماوردى البصرى، النکت و العیون (تفسیر الماوردى)، ج 5، ص524.
40. طبرى، همان، ج 2، ص 355؛ قال ابن اسحاق کانت الاولى على بیعة النساء…….ابن هشام، همان، ص 161.
41. طبرى، همان، ج3 ،ص 62.
42. ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج 8، ص 3 و 4.
43. ممتحنه: 12.
44. البخارى الجعفى، صحیح البخارى، ج 6، ص 72.
45. طبرى، همان، ج 3، ص 62.
46. یعقوبى، همان، ج1، ص 508؛ شیخ مفید، الارشاد، ص 94، اسماعیل بن کثیر دمشقى، البدایة و النهایة، ج 5، ص 328.
47. سُلیم بن قیس هلالى، کتاب سلیم بن قیس، ج 2، ص 829؛ حسن بن ابى الحسن محمد دیلمى، ارشاد القلوب، ج 2، ص 194؛ محمد باقر مجلسى، همان، ج 28، ص 99.
48. شیخ مفید، همان، ص 93 و علامه طباطبائى، همان، ج 6، ص 76.
49. محمد حسین طباطبائى، همان، ج 6، ص 76.
50. سلیم بن قیس هلالى، همان؛ دیلمى، همان.
51. طبرى، همان، ج 3، ص 218 ـ 224 و ابن اثیر، همان، ج 2، ص 10.
52. طبرى، همان، ج 3، ص 429.
53. همان، ج 4، ص 229.
54. همان، ج 4، ص 428.
منابع:
ـ قرآن کریم.
ـ ابن اثیر، عز الدین ابو الحسن على ابن ابى الکرم الشیبانى، الکامل فى التاریخ، چاپ چهارم (بیروت، موسسة التاریخ العربى، 1414ق / 1994م).
ـ ابن خلدون، عبد الرحمن، مقدمه، چاپ دوم (بیروت، دارالفکر، 1418ق / 1998م).
ـ ابن سعد، محمد بن سعد بن منیع هاشمى بصرى، الطبقات الکبرى، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، چاپ دوم (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1418ق / 1997م).
ـ ابن شهر آشوب، ابى جعفر محمد بن على، مناقب آل ابى طالب، چاپ دوم (بیروت، دارالاضواء، 1991م).
ـ ابن کثیر دمشقى، اسماعیل، البدایة و النهایة، چاپ اول (بیروت، دارالا حیاء التراث العربى، 1999م).
ـ ابن منظور، لسان العرب، (بیروت، دار احیاء التراث العربى).
ـ ابن هشام، السیرة النبویة، (بیروت، موسسة الرساله، 1998م).
ـ بخارى، ابوعبیداللّه‏ محمدبن اسماعیل بن ابراهیم بن مغیره، صحیح البخارى، (بیروت، دارالفکر، 1411ق / 1991م).
ـ دیلمى، حسن بن ابى الحسن محمد، ارشاد القلوب، تحقیق سید هاشم میلانى (تهران، دارالاسوة، 1375ش / 1417ق).
ـ سالم عبدالعزیز، تاریخ العرب قبل الاسلام (قاهره، انتشارات موسسة الشباب الجامعة اسکندریه، بى‏تا).
ـ سعد زعلول، عبدالحمید، تاریخ العرب قبل الاسلام (بیروت، دارالنهضة العربیة، بى‏تا).
ـ طباطبائى سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه‏ى محمد باقر موسوى همدانى (قم، نشر علامه، بى‏تا).
ـ طبرسى، ابى على فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیرالقرآن، تصحیح سید هاشم رسولى محلاتى و سید فضل الله یزدى طباطبائى، (قم، دارالمعرفه، 1406ق / 1986 م).
ـ طبرى، ابى جعفر محمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک (بیروت، روائع التراث العربى، بى‏تا).
ـ على، جواد، المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، چاپ دوم (جامعه بغداد، 1993م).
ـ عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشى (تهران، مکتبة العلمیة الاسلامیة، بى‏تا).
ـ قلقشندى، احمد بن عبد الله الشافعى، صبح الاعشى (بیروت، دارالکتب العلمیة، 1407ق/ 1987م).
ـ کلینى محمد بن یعقوب، الروضة من الکافى، تصحیح على‏اکبر غفارى (تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1362ش).
ـ ماوردى بصرى، ابوالحسن على بن محمد بن حیبب، النکت والعیون (تفسیر الماوردى) (بیروت، دارالکتب العلمیة، بى‏تا).
ـ مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، چاپ سوم (بیروت، دارالاحیاء التراث العربى، 1403ق / 1983م).
ـ معلوف، لوئیس، المنجد (قم، نشر اسماعیلیان، بى‏تا).
ـ مفید، محمد بن محمد بن النعمان العکبرى، الارشاد (قم، مکتبة بصیرتى، بى‏تا).
ـ نهج البلاغه (صبحى صالح) (قم، انتشارات هجرت، 1359ش).
ـ هلالى، سُلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، تحقیق محمد باقر انصارى، (قم نشر الهادى، 1373ش / 1415 ق).
ـ یعقوبى، ابن واضح، تاریخ یعقوبى، ترجمه محمد ابراهیم آیتى (تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، بى‏تا).

صفحات: · 2

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.